جدول جو
جدول جو

معنی ابن حبان - جستجوی لغت در جدول جو

ابن حبان
(اِ نُ حِبْ با)
محمد بن احمد بستی. وفات 354 ه. ق. در سن 80 سالگی. تولد او به سیستان بوده و پس از مسافرتهای بسیار قاضی سمرقند شد، و سپس بتهمت زندقه معزول گشت و علت آنکه گفته بود نبوت چیزی جز علم و عمل نیست. و کتب چندی در حدیث از او در دست است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ بَیْ یا)
ناکس. خسیس. فرومایه از مردم
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَبْ بَ)
نان. (مهذب الاسماء) (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ رَبْ بَ)
ابوالحسن علی بن سهل ربن طبری. طبیب یهودی. ربن که بدو منسوب است لقب سهل است که از احبار یهود بود و ابن ربن علی به طبرستان در خدمت ولاه آنجا از قبیل مازیار بن قارن و دیگران بسر میبرد و علم حکمت و طبیعیات آموخته بود و بواسطۀ فتنه ای که در آنجا افتادنفی شده بری آمد و محمد بن زکریای رازی از او استفادات بسیار کرد. آنگاه از ری بسرمن رأی رفته ومعتصم خلیفه اسلام آورد و از ندمای خلیفه گردید. او را تصنیفات بسیار است، ازجمله: فردوس الحکمه. تحفهالملوک. کنّاش الحضره. منافع اطعمه والاشربه والعقاقیر. (قفطی)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وَزْ زا)
ابوالقاسم ابراهیم بن عثمان قیروانی. فقیه و ادیب لغوی. او را با ثعلب و مبرد برابر میشمردند و گفته اند چند کتاب لغت چون کتاب العین خلیل بن احمدو اصلاح المنطق و غیر آن را از حفظ داشت. و او را تألیفات بسیار است. وفات او به سال 346 هجری قمری بود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وُ)
بروایت مسعودی در مروج الذهب نام مردی از قبیلۀ قریش است که در بصره میزیسته و بصاحب الزنج پیوسته و پس از قتل صاحب الزنج از طریق دریا به هندوستان و بچین رفته و در شهر خانقو انتساب خود را بقبیلۀ رسول صلوات الله علیه ظاهر ساخته و درک خدمت خاقان چین کرده و از او احسان و انعام بسیار یافته وبه عراق بازگشته است. در روایات مسلمین چین می آید که مردی از اقربای پیغمبر صلی الله علیه وآله بکانتن بوده و دین اسلام را او به چینیان تلقین کرده است و هم اکنون قبری در کانتن هست که مسلمین آنجا گویند قبر آن مرداست و محتمل است ابن وهبان مسعودی همین شخص باشد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ هََ یْ یا)
فرومایه و ناکس از مردم. خسیس از ناس. بی سروپا. بی پدرومادر
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ کَنْ نا)
محمد بن عیسی بن محمود بن کنان. مورخ و ادیب دمشقی، در نیمۀ اول مائۀ دوازدهم هجری. او راست: الحوادث الیومیه فی تاریخ احدعشرو الف و مئه شامل تاریخی که از 1111 ه. ق. شروع وبسنۀ 1134 ختم میشود. الاکتفا فی ذکر مصطلح الملوک و الخلفا. مختصر حیوهالحیوان للدمیری. کتاب البیان والصراحه فی تلخیص کتاب الملاحه و کتاب الملاحه ریاض الدین غزی عامری راست. کتاب حدائق الیاسمین فی ذکر قوانین الخلفا و السلاطین. المواکب الاسلامیه فی الممالک و المحاسن الشامیه. تاریخ معاهدالعلم فی دمشق. الالمام فی ما یتعلق بالحیوان من الاحکام. وفات وی 1153 بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَبْ با)
عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، مکنی به ابوالعباس. مولد او مکۀ مکرمه، به شعب ابی طالب، آنگاه که مسلمین و بنی هاشم بدانجا محصور بودند (سه سال پیش از هجرت). مادرش لبابه بنت حارث و حارث پسرعم رسول اکرم صلوات الله علیه است و با اینکه هنگام رحلت آن حضرت کودکی سیزده ساله بود احادیث بسیار بدو نسبت کنند. او به سال 27 ه. ق. با عبدالله بن ابی سرح بغزای افریقیه شد و در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با آن حضرت به عراق رفت و در جنگ صفین حاضر بود و سپس حکومت بصره بوی مفوض گردید و پیش از شهادت علی علیه السلام از عراق بطائف هجرت کرد و تا زمان مرگ (68 ه. ق.) بدانجا ببود. خلفای عباسی از نسل او باشند، و نیز گفته اندابن عباس به سال 49 ه. ق. با ابوایوب انصاری به معیت یزید بن معاویه بغزای روم رفت و او اکبر اولاد پدرخویش بوده و عبیدالله و فضل و قثم و معبد برادران او باشند. و چون ابن عباس مطلق گویند منصرف به عبدالله باشد. و کتاب تفسیری نیز به عبدالله بن عباس نسبت کنند
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ صَبْ با)
شیخ نورالدین علی بن محمد بن صباغ مکی. از فقهای مالکیه. به سال 855 ه. ق. درگذشته است. او راست: کتاب الفصول المهمه فی معرفهالائمه
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ طَحْ حا)
ابوالاصبغ عبدالعزیز بن علی. از مشاهیر ادباء و قرّاء اندلس. مولد به سال 498 ه. ق. در اشبیلیه. وی به مصر و شام و عراق سفر کرده و سالها درشهرهای مزبور به افادت مشغول بوده است و بعد از 559 به حلب درگذشته است. او را اشعاری لطیف و رقیق است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
عمرو بن محمد بن سلیمان بن راشد، از غیر نژاد عرب، از موالی یوسف بن عمر ثقفی. وفات 278 ه. ق. خنیاگر معروف. شاگرد اسحاق بن ابراهیم موصلی. موطن او بغداد بوده و کتاب مجردالاغانی از اوست و شعر نیز میگفته و از ندمای متوکل بوده است. پدرش محمد بن سلیمان از کتّاب مشهور است. بانه نام مادر اوست. (ابن خلکان) ، نام خماری بطائف
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اَبْ با)
ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن ابی بکر قضاعی (595-658 ه. ق.). مورخ و شاعر و ادیب. تولد او در شهر بلنسیه. و نزد حکام بلنسیه صاحب سر بوده. وقتی مسیحیان این شهر را محاصره کردند به سفارت نزد امیر تونس رفت و از او درخواست که مسلمین اندلس را یاری دهد لیکن چون مسیحیان شهر بلنسیه را متصرف شدند ابن ابار با عائلۀ خود از وطن خویش هجرت کرده بتونس رفت و رازدار یا صاحب السر سلطان تونس شد و نوشتن طغرا به او محول گشت. چندی نیز معزول و باز بکار سابق گماشته شد. در آخر بعلت بدرفتاری، درباریان را از خود ناراضی و سلطان را خشمگین ساخت تا روز چهارشنبه 20 محرم 658 کشته شد. و جسد او را با تمام مصنفات و اشعار وی که بدست آوردند بیک جا بسوختند. این مرد بعلت نامعلومی معروف به الفار (موش) بوده. از اوکتب ذیل باقی مانده است: کتاب التکمله که متمم کتاب الصلۀ ابن بشکوال است. المعجم فی اصحاب القاضی الامام ابی علی الصدفی. کتاب الحلهالسیراء. و این سه در اروپا چاپ شده است. کتاب اعتاب الکتاب. کتاب تحفهالقادم
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَیْ یا)
ابومروان بن خلف قرطبی. مورخ (377-469 ه. ق.). از تألیفات بسیار او تنها کتاب المقتبس فی تاریخ الاندلس برجایست و نسخی از آن در پاریس و نیز اصطنبول و مجریط (مادرید) موجود باشد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَ)
بدرالدین یا شهاب الدین ابومحمد حسن بن عمر بن حبیب دمشقی حلبی. مولد او به دمشق به سال 710 ه. ق. وفات بحلب در 779. پدر او محتسب حلب بوده. پس از مرگ پدر به اکمال دروس خویش پرداخت و سفری به حج کرد و در 736 به مصر رفت و باسکندریه اقامت گزید و از آنجا بقدس شد و باز بموطن خود مراجعت کرد و در طرابلس شام بخدمت امیر سیف الدین منجک پیوست ودر حلب به سال 779 درگذشت. مجموعه ای از نظم و نثر به نام نسیم الصبا دارد، و نیز کتاب درهالاسلاک فی ملک الاتراک در تاریخ ممالیک مصر از 648 تا 777 از اوست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَجْ جا)
ابوعبدالله حسین بن احمد بن محمد بن جعفر. شاعری شیعی و مدیحه سرا. او پادشاهان و وزراء از آل بویه رامدح گفته و از دست عزالدوله بختیار چندی محتسب بغداد بوده است. طبع او در شعر بهزل می گرائیده، دیوان کامل او از میان رفته لکن شریف رضی قسمت جدّ آنرا به نام النظیف من السخیف گرد کرده است. وفات 391 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَ)
سلا. (تاج العروس). یارک. (منتهی الارب). و آن پرده و پوستی است بر روی جنین برکشیده
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
او را پنجاه ورقه شعر است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حُ)
کنیت دو تن از شعرای ایران: 1- شمس الدین محمد قهستانی. وفات 982 ه. ق. مثنوی خاورنامه مشتمل بر شرح غزوات امیرالمؤمنین علی علیه السلام از اوست. 2- جمال الدین بن حسام خوافی سرخسی هروی. وفات 737 ه. ق. مولد او بیکی از قراء نشابور، و چون مدتی در شهرهای خواف و سرخس و هرات بسر برده او را بهر یک از این سه شهر نسبت کنند. او سفری به هندوستان رفته و بایران بازگشته و در دربار آل کرت اعتباری داشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَمْ ما)
ابوعبدالله محمد بن علی. کتابی در تاریخ فاطمیان دارد. تاریخ تولد و زندگانی و وفات او معلوم نیست. ابن خلدون قسمتی از تاریخ بنی خزرون را از او نقل کرده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَ)
از دعات اسمعیلیه. ابن الندیم او را بموصل دیده. او پس از بنوحماد کار دعوت سبعیه داشته. و او را کتابهای بسیار است ازجمله: کتاب الفلسفهالسابعه
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ دَهَْ ها)
نام طبیبی بزرگ و مترجم و ناقل از کتب هند. او از اطبای بیمارستان برامکه بوده است. (لکلرک). ظاهراً مراد ابن دهن است که ابن الندیم ترجمه او را در الفهرست آورده است. رجوع به ابن دهن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ رَ)
ابوعمران موسی بن رباح. متکلم بر مذهب ابوعلی. او نزد علی بن ابی بکر اخشید و علی الصیمری و غیر آن دو از متکلمین دانش کلام فراگرفته و ابن الندیم گوید در این زمان (377 ه. ق.) او به مصر در سن 80 سالگی حیات دارد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سِ)
شمس الدین محمد بن حسن. از شعرا و ادبای دمشق. وفات او در 722 ه. ق. بوده است. او راست: شرحی بر ملحهالاعراب حریری و دو جلد ضخیم در شرح مقصورۀ ابن درید و ملخص صحاح جوهری بحذف شواهد و کتاب المقامهالشهابیه و نظیره ای بر قصیدۀ تائیۀ ابن فارض. او مدتی در مصر اقامت گزیده و قصیده ای در حنین دمشق موطن خویش داشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَ بَ)
ابوجعفر بن احمد بن عبدالله بن حبش. و کتاب الاسطرلاب المسطح از اوست. (ابن الندیم). و شاید ابن حبش از خاندان حبش بن عبدالله مروزی است
لغت نامه دهخدا